امروز جمعه 02 آذر 1403 http://mahas.cloob24.com
0
نظریه شخصیت:نظریه های شخصیت بانگاهی نظام دار،به مامی گویندکه شخصیت چگونه پدیدمی آید؟ چگونه درطول زمان وزیرکدام عوامل تحول می یابند؟ساختاران چگونه است وکدام عوامل درطول زمان می توانند آن را تغییر دهند؟سهم جنبه های زیست شناختی درچه وضعی قرار دارد؟برخی نظریه ها جامع تروفراگیرترندوبرخی جنبه های کوچکتری را دربر می گیرند.هیچ یک از نظریه های موجود نمی توانند همه پدیده های مربوط به شخصیت راتبیین کنند.هرکدام ازیک زاویه نگاه می کنندوطبیعتا به توضیح همان جنبه هاموفق می شوند.

شایدبپرسیدوقتی هنوز تعریف واحدی از انسان یا شخصیت وجود ندارد.چگونه می توان به نظریه پردازی دست زد؟بایدگفت ازیک سو،کارامدی نظریه هایکی ازدلایل یه کاربستن انهاست. بسیاری از نظریه های علوم چه درحوزه روانشناسی وچه در حوزه فیزیک وزیست شناسی درشرایط مشابهی قراردارند، اماسودمندی عملی آنها درحل مسائل سبب به کارگیری دیگر اینکه، گستردگی "هستی"ومحدویت های بشری مانع از کنترل همه جنبه های ان بالاخص در روانشناسی روز دنیا می شود،دران صورت آیا می توان اندیشه راکنار گذاشت؟ به تدریج وبا افزایش دانش روانشناسی وتیپ وشخصیت شناسی ماخواهیم توانست به نظریه های جامع تری برسیم مثلاً تحول روان بنه هادرنظریه تحول شناختی پیاژه بسیار قابل توجه است به عقیده اوروان بنه هایی که درسازمان روانی کودک تشکیل می شوند بسیارساده ونخستین اند مثلا مادر برای نوزادمعنایی جزگرما وتغذیه نداردبعدهاودر جریان روابط با محیط است که روان بنه مادر پیچیده تر وفراگیرتر می شود. 

0
آقای نورمن کوزینس وبسیاری دیگر از دانشمندان علم روانشناسی چنین عقیده دارند که حس شوخ طبعی افراد بر روی سلامتی آنها تاثیر دارد، تحقیقات نشان داده است اشخاصی که حس شوخ طبعی دارند فشار روانی کمتری را تجربه می کنند واز سلامت بیشتری برخوردارند، البته باید توجه کردکه همه انواع شوخ طبعی با سلامت رابطه مثبت ندارندبرای مثال کسانی که شوخ طبعی خصمانه یا تحقیرآمیز دارندازسلامت کمتری برخوردارند. 

وقتی کسی با شوخ طبعی خود و دیگران را میخنداند نه تنها باعث می شود موقعیت های فشارزایی که افراد درآن قرار دارند کمتر به نظر ناخوشایند ومنفی بیاید بلکه باعث دریافت حمایت دیگران نیز شده است. افرادی باحس شوخ طبعی بالا به مقابله با فشار روانی اقدام می کنند می تواننددر سطوح بالای سر سختی روانشناسی قرار بگیرند 

تحقیقات نشان داده است که شوخ طبعی افراد حتی با سیستم ایمنی بدن آنان رابطه مستقیم دارد،برای مثال در پژوهشی که بر روی نوزادانی که تازه متولد شده اند انجام شد،نشان داده شدکه نوزادانی که مادران انها حس شوخ طبعی داشتند در مقایسه با نوزادانی که مادران آنها حس شوخ طبعی نداشتند،کمتر دچار بیماری های عفونی شدند وسلامت جسمی بیشتری برخوردار بودنداین احتمالا بهدلیل دریافت آنتی بادی بیشتری ازشیر مادرانشان بوده است.

واینها همه برای روانشناسان شخصیت شناسی وتیپ شناسی  ثابت شده است. 

0
نوع تیپ شخصیتی درچگونگی درچگونگی مقابله فرد درمقابل فشار روانی تاثیر دارد. اگرشخصی خیلی پرانرژی، رقابت جو،بی حوصله وستیزه جو باشد، احتمالا اثارفشارروانی، شدت پیداخواهد کرد. فریدمن وروزنمن بااستفاده از یکسری آزمایشات، دو تیث شخصیتی AوBرامعرفی کردند افرادی که تیپ شخصیتی Aدارند  دایم عصبانی می شوند تندتند حرف میزنند،احساس فوریت می کنند، واغلب به مسئولیت خود می اندیشند.نقطه مقابل تیپ شخصت A،شخصیت تیپ Bاست.کسانی که شخصیت تیپ Bدارند آرام، راحت وبدون تنش اند.

پزوهش هایی که توسط روانشناسان شخصیت شکل گرفته است نشان داده است که افراد تیپ Aوقتی با موقعیت هایی روبه رو می شوند برای سازگاری مجدد باید تلاش شدیدی به کار ببرند یا خشونت داشته باشند، نسبت به افراد تیپ Bواکنش های فیزیولوژیک شدیدتزی نشان دهند. دربین اثرات فیزیولوژیایی برخاسته از فشار روانی، که مردم دارای تیپ Aتجربه می کنند، امکان پدیده هایی مانند افزایش سطح کلسترول خون، سرعت لخته شدن خون، افزایش فشار خون وافزایش ترشح هورمون نور اپی نفرین زیاد است که دراهنگ کار قلب نابهنجاری هایی ایجاد می کنند وبه همین دلیل امکان ابتلای این افراد به بیماری های قلبی عروقی زیاد است 

0
از نظر روانشناسی به طور مختصر فشارروانی پاسخ فیزیولوژیکی بدن به هرنوع تقاضای سازگاری جسمانی یاروانی ازآن می باشدوعنوان فشارزارابه تقاضای سازگاری می توان اطلاق کرد.لزوماً فشارزاهامنفی وناخوشایندنیستند،بلکه فشارزاهای مثبت وخوشایندمانندازدواج نیزدر زندگی وجوددارند.علت اصلی فشارروانی را می توان به دو گروه اساسی طبقه بندی کرد:اول فشارزاهای روانشناختی اندکه به دلیل تاثیرات روانشناختی که به دلیل تاثیرات روانشناسی خود در فرد تنش وفشارروانی ایحاد می کنند وعبارتنداز:ناکامی،تحت فشاربودن، وگرفتاری های روزمره، البته تیپ و شخصیت روحی و روانی انسانها دررابطه بااین عوامل عامل بسیار مهمی است.

فشار روانی تاثیرات نامطلوبی برروی واکنش های فیزیولوژیکی ارگانیسم می گذاردکه از مهم ترین آنها تضعیف دستگاه ایمنی بدن وبیماری های روان تنی است. هم چنین برواکنش های رفتاری وشناختی ارگانیسم تاثیر نامطلوبی دارد،مانند پرخاشگری، نشان دادن حالات عصبی وعملکرد مغشوش حافظه. درمقابله با چگونگی مقابله با فشارروانی باید گفت به دلیل تفاوت های فردی درشخصیت های مختلف فشارزاهای یکسان درافراد مختلف پاسخ یکسانی ایجاد نمی کنند وواکنش هاورفتارهای مقابله ای افراددرمقابل فشارزاهاتحت تاثیر عواملی چون وضعیت فیزیولوژیکی بدن، تیپ شخصیتی، ارزیابی شناختی،حس کنترل، حمایت اجتماعی، سرسختی روانشناسی وحس شوخ طبعی قرار دارد.باتوجه به این عوامل امروزه برای مقابله با فشارروانی روش هاوبرنامه های تحت عنوان مدیریت استرس ارائه شده است ازجمله توصیه های این برنامه هاانجام دادن ورزش، مراقبه،ارمیدگی وتصوات هدایت شده برای کنترل اثرات فیزیولوژیکی فشارروانی است.شتاب نداشتن،متعادل بودن،تشخیص وقبول محدودیت هاوجستجوی حمایت اجتماعی نیز برای کنترل تاثیرات رفتاری فشارروانی است.

0
اگر واژه شخصیت را ویژگیهای دیرپاوپایداریک فرد،که باعث ارتباط فرد بامحیط وتفکر درباره خودش می شود،تعریف کنیم،بدیهی است دراختلالات شخصیت ویژگی های پایدارفردمانع ارتباط مناسب فرد با محیط می شود ودر حالت کلی عملکردفردی واجتماعی فردرا مختل می کند.روشهای مخصوص این افراد درفکرکردن درباره خود ومحیطشان انعطاف ناپذیر ومنشا ناسازگاری اجتماعی وشغلی است. به زبان ساده می توان گفت شخصیت وقتی مختل به حساب میآید که سبب رنج کشیدن خودفرد یادیگران می شود.باتوجه به ابهاماتی که درطبقه بندی انواع مختلف اختلالات شخصیت وجود دارد دربرخی موارد نیز تشخیص مختل بودن یا بهنجار بودن برخی ویزگی های شخصیتی زیاد مشخص نیست. بااین حال درطبقه بندی اختلال های شخصیت، انواع مختلفی ازاین اختلات رامعین کرده اند که به شایع ترین آنها می پردازیم. 

0
درک عبارت است از آگاهی یافتن به کیفیت، کمیت، اختلاف هاوشباهت های اجزا محیط با اعضای حسی وبه عبارت ساده تر درک عملی است که ضمن ان احساساتی که بامحرک های حسی به وجود میایند،برای شخص معنی ومفهوم می یابند. ممکن است همه افرادبه نوعی دردرک اشیا دچار اشتباه شوند. در برخی مواقع نیز اختلالات عضوی وعصب شناختی ممکن است برای افراد اختلال ایجاد کند مثلن در اختلال چهره نشناسی، که در نتیجه آسیب به نقطه خاصی از مغز است، فرد قادربه تشخیص وشناسایی چهره خودش نیست ودر مواردی چهره افراداشنای خود رابا اشیا اشتباه می گرد منظور مااز توهم دراافراد روان گسیخته واسکیزوفرن این موارد نیست. تجربیات حسی که درغیاب تحرکات خارجی احساس می شود،توهم است به طور مثال وقتی که محرک صوتی وجود نداشته باشد ولی فردصدایی بشنود نوعی توهم است درافراد اسکیزوفرن توهمات شنوایی بیشتری شایع است مثال:فردی ادعا می کردکه هرروز صدایی میشنود که به اودستور می دهد کاری را انجام دهد درتوهمات بینایی فرد چیزهایی را می بیند که اصلن وجود ندارد،برخی نیز توهمی حسی را گزارش می کنند مثل حس کردن، بوی خآص، یا مزه سم در غذا یا اینکه فرد حس می کند کسی از پشت اورا لمس می کند،واز این قبیل. مهم است بدانیم افراد عادی نیز برخی موارد تحت تأثیر شرایط خاص روانی مثل کم خوابی یا خستگی مفرط ممکن به نوعی برخی انواع از انواع توهم راگزارش کنندکه گذرا بودن وکیفیت این نوع اختلالات درافراد روان گسیخته متفاوت است. 

بینش:بیماران تشخیص نمی دهند که نشانه ها ومشکلات ایجاد شده ناشی از یک بیماری است بنابراین به سختی قبول می کنند که نیاز به درمان دارند البته مطلب ذکر شده به معنای این نیست که هر فردی به سختی قبول می کند که بیماراست یا یک اسکیزوفرن است.

عاطفه نامناسب:درافراد روان گسیخته کندی یا بی تفاوتی عاطفی وجود دارد یعنی فرد حساسیتی به وقایع وتحریکات عاطفی ومحیطی نشان نمی دهد.چهره فرد وزفتار او این موضوع رانشان می دهد یا ناهماهنگی وعدم تناسب در عواطف وجود دارد، به طور مثال بدون دلیل قانع کننده ای گریه می کند یا لبخند میزند یا واکنش نشان می دهد یک بیمار اسکیزوفرن وقتی که سعی می کرد حادثه فوت یکی از دوستانش رادریک حادثه رانندگی توضیح دهد لبخند میزند وبا حالتی شادی این موضوع را تعریف می کرد.

تظاهرات چهره وحرکتی:معمولا درافراد روان گسیخته به ویژه در اسکیزوفرن ها، حرکات وتظاهرات چهره ای عجیب وغریب ونامتناسب ظاهر می شود، فرد در برخی موارد ژست های عجیبی می گیرد مثلا دو دست خود را باز می کند ودرحالتی ثابت بدون حرکت مدتها میماند یادر مکانی مینشیند ویک دست خود را ثابت بالا نگه می دارد که تحت عنوان وضعیت کاتاتونیک نامیده می شود، ادا واطوار دراوردن  ونشان دادن تظاهرات چهره ای نامانوس نیز در برخی از این بیماران وجود دارد، حالت هایی از تحرک و فعالیت بیش ازحدوسکون نیز در ایت افراد گزارش شده است. 

کاهش عملکرد اجتماعی:تعجبی نیست باتوصیفی که از نشانه های روان  گسیختگی مطرح شد این افراد نتوانند به زندگی روزمره خود ادامه دهند، از دست دادن شغل، انصراف از تحصیل ونیاز به بستری در بیشتر موارد رخ می دهد، خوشبختانه روش های درمانی مدرن روانشناسی افق های جدیدی در درمان این بیماران ایجاد کرده اند.  

0
معمولا فشارهای روانی باعث می شود که فرد رفتارهای نامناسبی ازخودبروز دهد مانند فرار،انکار،عدم تصمیم گیری، پرخاشگری، قضاوت ضعیف ومصرف دارو،که این رفتار هانه تنها درمقابله با فشارروانی موثر نیستند بلکه بیانگر نوعی اختلال روفتاری انددر برنامه های مدیریت استرس برای تعدیل رفتارهای غیر موثر ناشی از فشار روانی توصیه هایی شده است که برخی از آنها دراینجا ذکر می شود:

شتاب نداشتن:یه خاطر داشته باشید که فشارروانی عمومیت می یابدوهمه وجود فردرا فرا می گیرد لذا سعی کنید کارها را بدون شتاب وبه طور روشن وبا آرامش انجام دهید وبه خود بگوئید هدف من سرعت نیست.

سازماندهی:عدم سازماندهی وبی نظمی خود سبب فشارروانی می شود سعی کنید بانگاه تازه ای به موقعیت هربار آن را سازماندهی کنید ازخود بپرسید کدام مورد مهم تراست وباید به آن بیشتر توجه کرد یا آن را اول انجام داد. 

متعادل بودن:کار، مدرسه، دوستان، علایق،تفریحات، ارتباطات وفعالیت های مذهبی همه ابعاد مختلف یک زندگی اند، باید به همه آنها توجه کرد. وقتی آزادی را برای خود درنظر بگیرید همان وقتی که شما به نظر بیکارید وکاری انجام نمیدهید درواقع درحال انجام کارهای زیادی هستید مثل خندیدن، چرت زدن و.دست کم هفته ای یک روز به خود اختصاص دهید وبه تفریحات وعلایق خود توجه کنید. 

تشخیص وقبول محدودیت هایتان:برخی ازما اهداف کمال گرایانه داریم ماباید سعی کنیم اهدافی را برای خوددر نظر بگیریم که منطقی باشد هم چنین دسترسی به آنها ممکن باشد هم چنین ماباید یاد بگیریم به تقاضا ها یا مسئولیت های اضافی "نه"بگوییم.

جستجوی حمایت اجتماعی:مطالعات نشان داده است که ارتباط دوستانه ونزدیک با دیگران امکانات سلامتی بیشتری را فراهم میاورد وحمایت دوستان وخانواده ممکن است درمقابل تاثیرات فشارروانی دروقایع زندگی همچون یک ضربه گیر عمل می کند.بر همین اساس پیشنهاد شده است که اشخاصی که درموقعیت فشارزا قرار دارند سعی کنند کسی راپیدا کنند که برای او درباره وقایع فشارزا زندگی خود صحبت کنند واگرکسی نبود که با آن صحبت کنند می توانند درباره افکار واحساسات خود دررابطه با وقایع با فشار زا بنویسند.طی مطالعه ای که توسط روانشناسان صورت گرفت نشان داده شده است دانشجویانی که افکار واحساسات خودرا درباره وقایع دانشگاه مینوشتند بهتربا فشارزاها مقابله می کردند وکمتر بیمارشدند. 

 

 

0
برخی روانشناسان دروجود چیزی به عنوان "هوش عمومی "تردید کرده اند.آنها معتقدند آزمون های هوش نشان دهنده چند توانایی ذهنی نسبتاً مستقل از یکدیگرند. لوییس ترستون (محقق و پژوهشگر روانشناسی)به عامل عمومی هوش اعتراض کرد وبراین باور بود که می توان رفتارهای هوشمندانه را با استفاده از تحلیل عاملی به چند به چند توانایی پایه ای ومستقل تجزیه کرد.آرزوی ترستون برای تجزیه هوش به عناصر پایه ای به طور کامل محقق نشد. توانایی های پایه ای که اومطرح می کرد،کاملا مستقل از یکدیگرنبودند ودر واقع رابطه زیاد آنها باهم موید وجود عاملی عمومی برای هوش بود که زیر بنای توانائی های اختصاصی واستعداد هاست.

استعداد، میزان نسبی پیشرفت فرد دریک زمینه یا فعالیت خاص است. اگر برای کسب مهارت دریک فعالیت افراد مختلف در شرایط وموقعیت یکسانی قرار بگیرندوانگیزه یکسانی داشته باشند، برخی بهتر یا سریعتر ان فعالیت را انجام می دهند. چنین تفاوتی به تفاوت آنها در استعداد هایشان مربوط می شود. برخی فعالیت هانیازچندانی به سطح هوشی بالا یا استعداد خاص دران زمینه ندارند وهمه افراد تا حدودی از عهده انجام آن ها برمی ایند، مثل امور روز مره وشخصی زندگی؛اما توفیق در برخی فعالیت هامستلزم استفاده از هوش واستعداد های خاص است. درانتخاب شغل ورشته تحصیلی به این استعداد های خاص توجه می شود. افرادی با بهره هوشی یکسان ممکن است استعداد های مختلف در زمینه های مختلف از خود نشان دهند. هواردگاردنر (محقق درزمینه هپش وخلاقیت)به چند نوع هوش یابه عبارت دیگر مهارت اشاره می کند. به نظر او انواع هوش ارتباط ناچیزی با یکدیگر وهر یک قواعد خاص خود را دارند.برخی ازاین توانایی ها که سایر پژوهشگران نیز به ان اشاره کرده اند عبارت انداز:

1)هوش کلامی:سرعت درک مطلب، استفاده از واژگان بیشتر، مناسبتر ودقیق تر لازمه این نوع هوش است.نویسندگان وشاعران وسخنوران از این نوع هوش بهره میبرند.

2)هوش ریاضی:توانائی عملیات با اعداد به این نوع هوش مربوط است وبرای مهندسان وحسابداران ضروری تر است.

3)هوش حرکتی:مربوط به حرکات بدن است وسبب تسلط بر بدن خودومهارت در حرکت های ظریف است. این نوع هوش در ورزشکاران و جراحان وکسانی که در حرکت های موزون، ظریف وپیچیده مهارت دارنددیده می شود. این هوش به افراد کمک می کند که به خوبی از وضع بدن وحرکت های آن آگاه باشند. برای فعالیت های ظریفی مثل ساعت سازی وطلا سازی، مهارت در استفاده از عضلات ظریف انگشتان ضروری است.

4)هوش درون فردی:این نوع هوش که اغلب از آن بانام هوش اجتماعی یاد می شود، به توانایی یادگیری از نکات ظریف در روابط ومحیط اجتماعی.،خانواده، دوستی،مدرسه، دانشگاه، کارو زندگی مربوط می شود ومستلزم توجه به نیازها مقصود دیگران، پی بردن به خلق، روحیه وشخصیت آنها وپیش بینی شخصیت انهاست.

5)هوش موسیقیایی)حساس بودن نسبت به زیر وبمی، اهنگ وطنین صداها وتوانایی تولید یا ارزیابی موسیقی است.

6)هوش فضایی)هوش فضایی با آزمون هایی سنجیده می شود که درآن آزمودنی ها به طور ذهنی اجسامی رادر فضا میچرخانند وتغییرات مربوط را پس از چرخش درک می کنند. این هوش به ویزگی هایی ارتباط دارد که به بهره گیری از ابزار ها منجر می شود. تعمیر کاران وسایل مکانیکی ومتصدیان امور فنی به خوبی ازاین نوع هوش بهره میبرند.

هوش فردی وبین فردی شبیه مفهوم جدیدی به نام هوش هیجانی است فردی که هوش هیجانی بالا یی دارددر برخورد با موقعیت ها رفتار سنجیده ای دارد. از نگاه گاردنر انواع هوش نسبتا مستقل از هم اندودر هر یک از آنها نظام های متفاوتی فعال می شود، مثلا هوش موسیقیایی مستلزم رمز گردانی اطلاعات موزون صوتی است، در حالی که هوش فضایی از نظام نماد های دیداری استفاده می کند.حتی برای نظام های مختلف هوشی نواحی به خصوصی در مغز وجود دارد. نظام آموزشی واجتماعی اصولاً مبتنی بر هوش های کلامی وریاضی است ویه سایر انواع هوش توجه چندانی نمی شود.

0
تفکر رامی توان به دونوع همگراوتفکر واگرا تقسیم کرد.منظور از تفکر همگرا ارائه پاسخ درست ومشخص به یک مسئله است. اغلب مواد آزمون های هوش فقط یک پاسخ درست دارند. تفکر واگرابه معنای ارائه پاسخ وراه حل متفاوت به مسائل است. اکثر آفرینندگان باهوش اند، امااکثر باهوش هاخلاق نیستند. هوش زیاد لزوماً خلاقیت خلاقیت بالا به همراه نمی آورد، اما کم هوشی ممکن است مانع خلاقیت شود. خلاقیت فاصله گرفتن از همنوایی وهمرنگی است. کسی که باهوش است مسئله ای را حل می کند که دیگران نیز آن را قبلاً حل کرده اند، اماکسی که خلاق است راه حلی را خلق وبلکه مسئله جالبی را طرح می کند که به ذهن کسی نرسیده است. اوگاهی به جای حل مسئله با مسئله بازی می کند، او مسئله رابه دلیل انگیزه وعلاقه درونی حل می کند نه برای کسب مشوق های بیرونی مانند نمره. کنجکاوی، علاقه به ابتکار، پیچیدگی، درگیر شدن با ابهام ها، انعطاف پذیری ذهنی، دوری ازعادت ها وقالب های رایج وتکراری ازجمله ویژگیهای یک فرد خلاق است. آنان از طرد شدن وعدم حمایت دیگران واهمه ای ندارند و ابتکار خویش راقربانی انتظارات دیگران نمی کنند. 

بسیاری ازمسائلی که برای اغلب مردم عادی وپیش پا افتاده جلوه می کند،توجه وحساسیت فرد آفریننده رابرانگیزد. طی هزاران سال میلیون ها نفر میلیارد ها بار دیدند که هرگاه سنگ یا تیری راپرتاب می کنند عاقبت بر زمین می افتد اما کسی از خود نپرسید که چرا این تیر یا سنگ به راه خود ادامه نمی دهد. تا اینکه نیوتون روزی زیر درخت سیبی این سوال را مطرح کرد که چرا سیب به سمت زمین میآید.

ترس از اشتباه. شکست ومخاطره مانع بزرگی در جهت گسترش خلاقیت است، روانشناسان معتقدند خلاقان به دلیل آن که اندیشه هاوپیشنهادهای زیادی دارند، بیشتر از مردم عادی اشتباه می کنند، برای غالب مردم همه چیز باید کاملاً مرتب باشد تا ابهام و اشکالی پیش نیاید وذهن آنها مغشوش نشود. اغلب مردم ترجیح می دهند به جای پدید آوردن طرح وفکری تازه، از افکار موجود استفاده یا حد اکثر درباره آنها قضاوت کنند. ممکن است فکر تازه ای درذهن هرکسی بیافتد اما غالب مردم پیگیرافکار خود نیستند وبا کوچکترین مانع یا اشتباه ازان صرف نظر می کنند.

نظام آموزشی توجهی به تفاوت های فردی بین دانش آموزان ندارد. همه دانش آموزان بدون توجه به تفاوت در استعداد ها، باید امتحان یکسانی ازدرس های یکسان بدهند، درست مثل کارخانه ای که باید محصولاتی مشابه هم روانه بازار کند، درنظام آموزشی تاکید بسیاری برتفکر همگراوپاسخ های ازپیش تعیین شده میرود. معلمان برای هرامتحان بارم از پیش تعیین شده ای دارند که در آن ها پاسخ های درست مشخص شده است ودانش اموزانی که خلاقیت پایین وهوش بالایی دارند، معتاد به مدرسه ودرصدد جلب توجه معلمان اند وبرای رسیدن به نمره های عالی تلاش می کنند. برای تقویت خلاقیت نیاید افراد را به پاسخ های مشخص وقالبی محدود کنیم. بهتر است آنان را ترغیب کنیم مسائل را به گونه ای متفاوت ببینند وبه جنبه هایی از امور، که تا کنون نادیده میگرفته اند،بیشتر توجه کنند.  

0
اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان درهمه افراد درحدی اعتدال آمیز وجودداردودراین حدبه عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می شودبه گونه ای که می توان گفت اگراضطراب نبودهمه ماپشت میزهایمان به خواب می رفتیم. فقدان اضطراب ممکن است مارابامشکلات قابل ملاحظه ای مواجه کند. اضطراب است که باعث می شود مادرجاده لغزنده بااحتیاط رانندگی کنیم وبه این طریق زندگی سالمتری خواهیم داشت. بالعکس، اضطراب مرضی نیز وجودداردچراکه حدی از اضطراب ممکن است سازنده باشدواغلب مردم اضطراب راتجربه می کنند، امااین حالت ممکن است جنبه مزمن ومداوم بیابد که دراین صورت باید ان را به منزله شکست وسازش نایافتگی گسترده ای تلقی کردکه فرد رااز بخش عمده ای ازامکاناتش محروم می کند. دریک جمع بندی کلی شایدبتوان اضطراب رابه عنوان احساس رنج اوری که بایک موقعیت ضربه امیز کنونی یابا انتظار خطری که به شی نامعین وابسته است تعریف کرد. به عبارت دیگراضطراب مستلزم مفهوم ناامنی یاتهدیدی است که فردمنبع ان را به وضوح درک نمی کند، در حالی که اصطلاح ترس به احساسی پوشش می دهد که درمقابل یک شی که به منزله شی خطرناک محسوب می شودبه وجود میآید.

اختلالات اضطرابیشامل گروهی از اختلالات است که اضطراب علامت اصلی انهاست و وقتی تجربه می شودکه فردسعی می کند رفتارهای غیرانطباقی مشخصی راکنترل کند. اختلال فشارروانی بعدازحادثه، که ازمشخصات آن بروزاضطراب بعدازیک سانحه است، حادث می شود. اختلال اضطراب فراگیر:درTSM_IV_TR ملاکها ی اختلال اضطراب فراگیراین طور عنوان شده است 1)نگرانی واضطراب مفرط 2)فرداحساس می کندتسلط ومهاراین نگرانی دشواراست 3)اضطراب ونگرانی آنها دست کم سه علامت از علائم زیر راداشته باشد:الف)بی قراری ب)به راحتی خسته شدن ج)مشکل در تمرکز د)تحریک پذیری ه)تنش عضلانی و).دشواری دربه خواب رفتن

اضطراب فراگیر مزمن است ونشانه های اضطراب کم وبیش به طور مداوم دران حضوردارند.هرچند همه ماممکن است گهگاه نگران باشیم، اماافرادمبتلا به اضطراب فراگیربیشتراوقات احساس ناراحتی وتشویش مبهم دارندودرباره گستره ای وسیع از رویدادهاو مسائل احساس نگرانی می کنندوعملکرد رفتاری وروانی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد ازاین رو برخی از روانشناسان به این نوع اضطراب دراین اختلال اضطراب "شناور "می گویند.

فوبیا یااختلال ترس مرضی:به صورت خلاصه می توان فوبی رااین طور تعریف کرد:ترس واجتناب از اشیا یاموقعیت هایی که خطر واقعی را به دنبال ندارند.هرچندممکن است شمابا کیفیت هاوکمیت های متفاوتی نسبت به دیگران ترس راتجربه کنید، با این حال، کسی که در موقعیت هایی که برای اغلب مردم چندان خطرناک به نظر نمیرسدترس شدیدی احساس می کنددچار فوبی است، هر چند که خود فرد به غیر منطقی بودن ان واقف است، فوبی پدیده ای کاملا روشن وبدون ابهام است همین طور تشخیص علت شناسی ودرمان ان شناخته شده است درDSM_IV_TRچهارمشخصه مهم برای فوبی عنوان شده است:الف)ترس غیر عقلانی و پایدار شدید که ماشه چکان آن اشیا وموقعیت هایند. ب)درصورت مواجهه با محرک ترس آور دچار اضطراب شدید می شود ج)شخص تشخیص می دهدکه این ترس نامعقول است د)شخص ازموقعیت های ترس آور اجتناب می کندیابا اضطراب و رنج شدید آن را تحمل می کند. اگرترس افراطی از بلندی، مار، گربه، فضاهای بسته به قدری ناراحت کننده باشدکه منجر به آشفتگی درزندگی شود می توان تشخیص فوبی راداد. فوبی های رایج را می توان در سه طبقه کلی عنوان کرد:1.فوبی های مکان باز 2.فوبی های اجتماعی 3.فوبی های اختصاصی.