برخی روانشناسان دروجود چیزی به عنوان "هوش عمومی "تردید کرده اند.آنها معتقدند آزمون های هوش نشان دهنده چند توانایی ذهنی نسبتاً مستقل از یکدیگرند. لوییس ترستون (محقق و پژوهشگر روانشناسی)به عامل عمومی هوش اعتراض کرد وبراین باور بود که می توان رفتارهای هوشمندانه را با استفاده از تحلیل عاملی به چند به چند توانایی پایه ای ومستقل تجزیه کرد.آرزوی ترستون برای تجزیه هوش به عناصر پایه ای به طور کامل محقق نشد. توانایی های پایه ای که اومطرح می کرد،کاملا مستقل از یکدیگرنبودند ودر واقع رابطه زیاد آنها باهم موید وجود عاملی عمومی برای هوش بود که زیر بنای توانائی های اختصاصی واستعداد هاست.
استعداد، میزان نسبی پیشرفت فرد دریک زمینه یا فعالیت خاص است. اگر برای کسب مهارت دریک فعالیت افراد مختلف در شرایط وموقعیت یکسانی قرار بگیرندوانگیزه یکسانی داشته باشند، برخی بهتر یا سریعتر ان فعالیت را انجام می دهند. چنین تفاوتی به تفاوت آنها در استعداد هایشان مربوط می شود. برخی فعالیت هانیازچندانی به سطح هوشی بالا یا استعداد خاص دران زمینه ندارند وهمه افراد تا حدودی از عهده انجام آن ها برمی ایند، مثل امور روز مره وشخصی زندگی؛اما توفیق در برخی فعالیت هامستلزم استفاده از هوش واستعداد های خاص است. درانتخاب شغل ورشته تحصیلی به این استعداد های خاص توجه می شود. افرادی با بهره هوشی یکسان ممکن است استعداد های مختلف در زمینه های مختلف از خود نشان دهند. هواردگاردنر (محقق درزمینه هپش وخلاقیت)به چند نوع هوش یابه عبارت دیگر مهارت اشاره می کند. به نظر او انواع هوش ارتباط ناچیزی با یکدیگر وهر یک قواعد خاص خود را دارند.برخی ازاین توانایی ها که سایر پژوهشگران نیز به ان اشاره کرده اند عبارت انداز:
1)هوش کلامی:سرعت درک مطلب، استفاده از واژگان بیشتر، مناسبتر ودقیق تر لازمه این نوع هوش است.نویسندگان وشاعران وسخنوران از این نوع هوش بهره میبرند.
2)هوش ریاضی:توانائی عملیات با اعداد به این نوع هوش مربوط است وبرای مهندسان وحسابداران ضروری تر است.
3)هوش حرکتی:مربوط به حرکات بدن است وسبب تسلط بر بدن خودومهارت در حرکت های ظریف است. این نوع هوش در ورزشکاران و جراحان وکسانی که در حرکت های موزون، ظریف وپیچیده مهارت دارنددیده می شود. این هوش به افراد کمک می کند که به خوبی از وضع بدن وحرکت های آن آگاه باشند. برای فعالیت های ظریفی مثل ساعت سازی وطلا سازی، مهارت در استفاده از عضلات ظریف انگشتان ضروری است.
4)هوش درون فردی:این نوع هوش که اغلب از آن بانام هوش اجتماعی یاد می شود، به توانایی یادگیری از نکات ظریف در روابط ومحیط اجتماعی.،خانواده، دوستی،مدرسه، دانشگاه، کارو زندگی مربوط می شود ومستلزم توجه به نیازها مقصود دیگران، پی بردن به خلق، روحیه وشخصیت آنها وپیش بینی شخصیت انهاست.
5)هوش موسیقیایی)حساس بودن نسبت به زیر وبمی، اهنگ وطنین صداها وتوانایی تولید یا ارزیابی موسیقی است.
6)هوش فضایی)هوش فضایی با آزمون هایی سنجیده می شود که درآن آزمودنی ها به طور ذهنی اجسامی رادر فضا میچرخانند وتغییرات مربوط را پس از چرخش درک می کنند. این هوش به ویزگی هایی ارتباط دارد که به بهره گیری از ابزار ها منجر می شود. تعمیر کاران وسایل مکانیکی ومتصدیان امور فنی به خوبی ازاین نوع هوش بهره میبرند.
هوش فردی وبین فردی شبیه مفهوم جدیدی به نام هوش هیجانی است فردی که هوش هیجانی بالا یی دارددر برخورد با موقعیت ها رفتار سنجیده ای دارد. از نگاه گاردنر انواع هوش نسبتا مستقل از هم اندودر هر یک از آنها نظام های متفاوتی فعال می شود، مثلا هوش موسیقیایی مستلزم رمز گردانی اطلاعات موزون صوتی است، در حالی که هوش فضایی از نظام نماد های دیداری استفاده می کند.حتی برای نظام های مختلف هوشی نواحی به خصوصی در مغز وجود دارد. نظام آموزشی واجتماعی اصولاً مبتنی بر هوش های کلامی وریاضی است ویه سایر انواع هوش توجه چندانی نمی شود.